احمد زیرکزاده
احمد زیرکزاده (۱۵ اسفند ۱۲۸۶ تهران – ۳ شهریور ۱۳۷۲ تهران) فعال سیاسی، نماینده مجلس و از بنیانگذاران جبهه ملی ایران و حزب ایران بود.
گفتاوردها
ویرایش- «اگر رژیم دموکراتیک است، یعنی اگر قدرت متعلق به ملت بوده و خود ملت آن را در اختیار قوه مجریه گذاردهاست طبیعیترین وسیله همان مراقبت دائم ملت است. آن که قدرت میبخشد اگر میخواهد مطابق منافعش عمل شود باید خود مراقب باشد. حکومت دموکراتیک به معنای حقیقی فقط در بین ملتهایی حکمفرماست که قوه مجریه را دائماً تحت کنترل و مراقبت خود دارند. آنجا که چنین مراقبتی نیست، آنجا حکومت دموکراتیک نمیتواند وجود داشته باشد… اگر عمل مراقبت از طرف ملت انجام نگیرد، مجلس به طرف قطب جذاب کشیده میشود و بزودی خود یکی از ابزار استبداد قوه مجریه میگردد… مراقبت دائمی افراد ملت فقط از راه حزب میسر است… حزب است که تشکیلات دائم آن در گوشه و کنار مملکت همیشه مشغول کار است و مردم در حوزههای حزبی مراقبت دائمی خود را عملی میسازند و از راه سلسله مراتب این مراقبت به مجلس کشیده شده و در آنجا عمل میکند. دموکراسی بدون حزب یک اسکلت بیجان است و اگر به وضع مملکت خود ما توجه نمائید، میفهمید چرا تمام ظواهر و تشکیلات دموکراتیک موجود است جز آنچه که به دموکراسی حقیقت میبخشد. … آن که دموکراسی میخواهد باید رنج تشکل و تحزب را قبول کند.»
- از کتاب پرسشهای بی پاسخ در سالهای استثنائی (ص ۳۷۸)
- «آنچه رژیم استبدادی را از رژیم دموکراتیک متمایز میسازد، «وضعیت» قدرت قوه مجریه است. در حکومت استبدادی قوه مجریه قدرت را متعلق به خود میداند (حتی در بعضی موارد ملت را متعلق به خود میداند) و آن را صرف انجام تمایلات، آرزوها و منافع خود مینماید. در حکومت دموکراسی قدرت متعلق به ملت است، از ملت برخاسته و با اراده ملت در اختیار قوه مجریه گذارده شده تا صرف انجام تمایلات، آرزوها و منافع ملت گردد.»
- از کتاب پرسشهای بی پاسخ در سالهای استثنائی (ص ۳۷۷)
- «باشد که به وسیله احزاب تشکل یافته، افراد در یک چارچوب محکم مرامی به هم پیوسته و حرکتشان در یک زمان و با هم انجام بگیرد و به واسطه تبلیغات هیجانها دوام پیدا کند. … (کمی تجربه، جاه طلبی و گاهی فساد) همواره یک نوع بدبینی «مزمن» نسبت به حزب وجود دارد که بیشتر از خوی تکروی و پرورش خودمحوری ما ایرانیان سرچشمه میگیرد. این بدبینی تا به امروز مانع شدهاست که حزب بزرگی برای مدت طولانی به وجود آید…»
- از کتاب پرسشهای بی پاسخ در سالهای استثنائی