احمد برازجانی (۱۹۱۹، برازجان - ۱۱ نوامبر ۲۰۱۲، شیراز) پزشک، نویسنده و شاعر ایرانی بود. [۱]

گفتاوردها

ویرایش
تپه و دشت و دامن و کهسار      کرده بر تن قبای سبز بهار
سر برون‌کرده کودکان چمن      نرم نرمک ز بوته و اشجار
ابر بارد به هر طرف لؤلؤ      باد باشد به هر طرف زنگار
گشته گیتی به سان بوقلمون      رنگ رنگ از شکوفه و ازهار
راغ کرده به تن قبای سبز      باغ پوشیده مخمل گلدار
سبز و سرخ و سپید و زرد و بنفش      برده نقاش طبع یک جاکار
موقع آن رسیده کاندر باغ      با تو ای دل پری رخسار
گوشهٔ خلوتی به چنگ آریم      باده نوشیم بر لب جوبار
باده‌ای صفاتر ز ژالهٔ صبح      بادهٔ سرخ‌تر ز لعل نگار
تو بنوشی ز دست من می ناب      من بچینم ز روی تو گلنار[۱]
* * *
بیا شاد آمدی آرام جانم      بیا ای لعل تو قوت روانم
بیا ای رو تو خوشتر ز جنت      ترحم کن بنه بر دیده منت
بیا ای ماه من یک لحظه داخل      دمی مأوی نما در خانهٔ دل
بیا ای بی‌تو تلخ این زندگانی      حرامم باد عیش و شادمانی
بیا که عشق تو سوزد دلریش      زند بر جانم آتش هر زمان بیش
بیا ای شوخ‌چشم فتنه‌انگیز      بر این آتش ز رحمت جرعه‌ای ریز
بیا تا گیرمت چون جان در آغوش      در آغوشت کنم خود را فراموش[۱]
* * *
هر چند طبیب و درد را درمانم      هرچند علاج هر مرج می‌دانم
بیمار شدم ز عشق زیبارویی      او گشته طبیب من و من حیرانم[۱]
* * *
ای آنکه رموز عشق را می‌دانی      در دیدهٔ من میل مرا می‌خوانی
بهر چه به یک دست مرا می‌گیری      با دست دگر ز خویشتن می‌رانی[۱]

منابع

ویرایش
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ رکن‌زاده آدمیت، محمدحسین. دانشمندان و سخن‌سرایان فارس. ج. جلد یکم. تهران: کتابفروشی اسلامیه و خیام، ۱۳۳۷ش/ ۱۹۵۸م. ۲۰۱.