آشغالدونی
«آشغالدونی» داستان بلند نمادگرایانهای است از غلامحسین ساعدی که در سال ۱۳۴۵ در مجموعه داستانی با عنوان گور و گهواره توسط انتشارات نیل منتشر شدهاست. محور این داستان نیز مانند دیگر داستانهای شهری ساعدی ترس است؛ ترس از چیزی چنان آمیخته به زندگی و روابط انسانها که مبدل به امری ناشناخته شدهاست. چیزی ساخته دست بشر (مانند پول) که محصول روابط اجتماعی آدمهاست که ساعدی آن را ترسی بدیهیتر و علاجناپذیرتر از واهمههای فضای روستایی میداند.
این داستان بهصورت اولشخص و از دریچه ذهن علی، جوانی شهرستانی که با پدرش گدایی میکند، روایت میشود. راوی و پدرش حین پرسهزدن در اطراف شهر به یک بیمارستان میرسند و آنجا میمانند. پسر وارد محیط بیمارستان میشود و با کارکنان بیمارستان دوست شده و از این راه برای خودش کارهایی پیدا میکند. او بهتدریج بیشتر و بیشتر آلوده میشود و از نوجوانی فقیر به یک تبهکار مبدل میشود.
در سال ۱۳۵۳ داریوش مهرجویی با همکاری ساعدی فیلمنامهای از روی داستان «آشغالدونی» نوشت که بر اساس آن فیلم دایرهٔ مینا به کارگردانی او ساخته شد. این فیلم پنجمین فیلم داریوش مهرجویی و نخستین فیلم رنگی او و دومین کار مشترک او و غلامحسین ساعدی بعد از فیلم گاو بود که اقتباسی است از مجموعه داستان غلامحسین ساعدی به نام عزاداران بیل. دایره مینا ابتدا پروانه نمایش نگرفت تا آن که سرانجام در ۱۳۵۶ پروانهٔ نمایش گرفت و اکران عمومی آن در روز ۲۳ فروردین ۱۳۵۷ بود. مهرجویی در دایرهٔ مینا، به نوعی واقعگرایی اجتماعی دست مییابد که سهم عمدهای از این اتفاق -همچون فیلم گاو - از نوشتهٔ غلامحسین ساعدی است.
این داستان در سال ۱۹۸۱ توسط جولی اس. میثمی به انگلیسی ترجمه شده و در مجموعهای به کوشش حسن جوادی با عنوان دندیل: داستانهایی از زندگی ایرانیان بهچاپ رسیده است.
گفتاوردها
ویرایش- «وقتی من میگم بهدرک، تو باید بگی به درک هم بری و برنگردی. اگه من جواب بدتری دادم، تو باید بدترترشو بگی. عوض یه فحش باید صدتا فحش بدی. اگهم دستبهیقه شدیم، نباید از میدون دربری و نبایدم بخوری. اگه من یه سیلی تو گوش تو زدم، تو باید یه مشت قایم بکوبی زیر چونهٔ من. این کارارو نکنی، همیشه توسریخوری، و آدمای توسریخور بهدرد این جهنمدره نمیخورن.»
- گور و گهواره، داستان آشغالدونی[۱]
- «خندیدم و چیزی نگفتم. لیوانو از دستم گرفت و برای خودش مشروب ریخت و چوب سیگارشو از لای دندانها درآورد و گفت: «تو هر غلطی میکنی بکن، اما سیگار نکش، یا خیلی کم بکش. من شباه روز دو سیگار بیشتر نمیکشم. یکی اول شب که مشروب میخورم، یکیم نصفههای شب که از خواب بیدار میشم و میرم رو بالکن، سیگاری روشن میکنم و میشینم به تماشای شهر و همین جوری تو خیال به تک تک خونهها سر میشکم و وارد تک تک اتاقها میشم و همه رو از پیر و جوان و زن و مرد دید میزنم، تا بخود میآم سیگارم تموم شده و میتونم آروم بگیرم و دوباره بتونم بخوابم.»»
- گور و گهواره، داستان آشغالدونی[۲]
منابع
ویرایش- ↑ ساعدی، غلامحسین. گور و گهواره. تهران: انتشارات نیل، ۱۳۴۵. ۱۳۶.
- ↑ ساعدی، غلامحسین. گور و گهواره. تهران: انتشارات نیل، ۱۳۴۵. ۱۹۸-۱۹۷.