«ارتباط با و شناسایی مخاطب از نویسنده، به اندازهٔ شناسایی لوازم درمان برای یک پزشک، مهم است.»
«همچنان که شناسایی حیطهٔ فعالیت ادبی برای یک نویسنده ضروری است و او باید بداند که برای کدام گروه مخاطبان - کودک، نوجوان یا جوان ـ مینویسد، باید نسبت به نیازهای روحی و عاطفی مخاطب خود نیز اشراف داشته باشد.»
«اساساً فعالیت نویسندگی از کار مطبوعاتی متفاوت است… هر نویسندهای باید بداند که کتاب، نشریه نیست که مصرف آنی داشته باشد و اغلب کتابها تا مدتها با مخاطبان خود زندگی میکنند و اگر نویسندهای با اشراف به این موضوع وارد کار مطبوعاتی شد، به نظرم بدون اشکال است.»
وجود ابتکار و خلاقیت برای کودکان ضروری است؛ چرا که این گروه سنی عکسالعملهای شدیدی را نسبت به محیط اطراف خود نشان میدهند. درواقع همه چیز برای آنان تازگی دارد... برخورد کودکان با هر مقولهای ابتکاری است.
“
«وجود ابتکار و خلاقیت برای کودکان ضروری است؛ چرا که این گروه سنی عکسالعملهای شدیدی را نسبت به محیط اطراف خود نشان میدهند. درواقع همه چیز برای آنان تازگی دارد؛ بنابراین ما میبینیم که مثلاً کودک در مواجهه با دریا در جستوجوی کسی است که امواج را به قول خودش هل میدهد. یعنی برخورد کودکان با هر مقولهای ابتکاری است.»
«به نظرم، کودکان با چیزهای تکراری ارتباط برقرار نمیکنند؛ مگر آنکه تکرار را دوست داشته باشند. مثلاً در شعر اگر قطعهای تکرار شود، چون شنیدن ضربآهنگ شعر برای آنان لذت بخش است، بنابراین با آن ارتباط برقرار میکنند.»
«یک نویسندهٔ کودک نه تنها باید تلاش کند کارهای متفاوت و خلاق ارایه دهد، بلکه باید درصدد این نیز باشد که تا حد امکان از تکرار خودش اجتناب کند. چه، شرط اساسی هر نویسنده و هنرمندی خلاقیت و نگاه نو به پدیدههاست.»
«چه گونه است که فضاسازیهای که رولینگ در مورد جادوگری و جادوگران کرده و میکند، مورد پذیرش قرار میگیرد؛ ولی اگر یک نویسندهٔ ایرانی بخواهد همین فضاسازیها را در اثری داشته باشد، با مشکل مواجه میشود؟!»
«نویسنده باید در استفاده از تمام ابزار اعم از فولکلورها، اسطورهها و غیره، توانمند باشد؛ تا بتواند منتهای تأثیر را بر مخاطب خود داشته باشد؛ بنابراین استفاده مطلق از هیچیک از ابزار را توصیه نمیکنم و فکر میکنم هر تلاشی که به استفاده غیر ضروری از این ابزار در آثار کمک کند، به بیراهه رفتن است.»
«هر نویسنده باید راه و ابزار خود را بشناسد و صرفاً درصدد باشد تا حرف خود را بزند و بر اساس آن سعی کند از بهترینها برای ماندگار شدن اثر خویش استفاده کند.»
کودکان در تخیلاتشان میتوانند مرز بین واقعیتها و تخیلات را بشکنند و پدیدهای نوین را ایجاد کنند...ذهن کودک پر از تخیل است.
“
«در صورتی که نویسندهٔ کودک و نوجوان نسبت به کار خود اشراف داشته باشد، هیچ خط قرمزی در مورد بهرهگیری از تخیل برای کار او وجود ندارد.
«تصور هرگونه مرزی برای تخیل، محدودیت تراشی برای آن است و این با ذات تخیل در تناقض است.»
«برای اینکه ذهن به تخیل برسد، باید آزاد باشد. یعنی وقتی ذهن از چارچوب و مرز واقعیتها خارج میشود، تخیل حاصل میشود؛ بنابراین تصور هر چارچوبی برای تخیل، غیر منطقی است.» * «کسی که نسبت به اصول ادبیات کودک آشناست این قدرت را دارد که فضای کودکانه را در ذهنش متصور شود، چنین فردی هرچه بیشتر و بیشتر از تخیل خود استفاده کند، بهتر است. اگرچه که ممکن است در عمل اثر او به سمت سورئال میل کند.»
«به کارگیری فضای سورئال برای کودکان بلامانع است. چرا که وقتی ما به عنوان شنوندگان به گفت و گوهای عادی بچهها گوش میکنیم، میبینیم که گفت و گوی آنان به فضای سورئال خیلی نزدیک است.»
«کودکان در تخیلاتشان میتوانند مرز بین واقعیتها و تخیلات را بشکنند و پدیدهای نوین را ایجاد کنند.»
«سیری که داستان طی میکند تا به کتاب تبدیل شود، برای خود نویسنده هم جالب است. اگر بپذیریم کتابها هم مانند بچههای ما هستند که دوستشان داریم، بعضی از بچههای من خیلی بدشناس بودهاند تا به کتاب تبدیل شدهاند؛ بنابراین آنها را بیشتر دوست دارم.»
«اغلب نویسندگانی که پیشرفتهای چشمگیری داشتهاند، کسانی بودهاند که خود را در گروه قرار ندادهاند. آفتی که جمعها دارند، همسو کردن سلایق است؛ چرا که معمولاً جمعهای ادبی به طور ناخودآگاه سلیقهٔ خاصی را به مخاطب خود القا میکنند.»