رزا لوکزامبورگ
سیاستمدار لهستانی
روزا لوکزامبورگ یکی از بحث انگیزترین زنان دوران جدید، در ۱۸۷۱در لهستان به دنیا آمد و در ۱۹۱۹ در آلمان، به دست عوامل نظامی گروههای فشار غیر رسمی به قتل رسید.
دارای منبع ویرایش
- «آزادی برای طرفداران حکومت، تنها برای اعضای حزب، هر چقدر هم که تعدادشان زیاد باشد، آزادی نیست، آزادی دست کم، آزادی کسی است که دیگر گونه میاندیشد. »
- «تنها طریقی که به نوزایی میانجامد، همانا مکتب زندگی عمومی است، یک دموکراسی بسیار گسترده و بی کمترین محدودیت، افکار و آرای عمومی، بدون انتخابات عمومی، بدون آزادی مطبوعات و آزادی گردهمایی نامحدود، بدون برخوردآزادعقاید،زندگی در تمامی نهادهای عمومیش می پژمردوزمینگیر میشود، ودیوانسالاری تنها عنصر فعال باقی میماند.»
- «پس بکوش تا یک موجود انسانی بمانی. و این بدان معناست که محکم، روشنبین و سرزنده باشی. یک موجودانسانی ماندن، یعنی اگر نیاز باشد، تمام زندگی خودرا، شادمانه، بر«ترازوی بزرگ سرنوشت» افکندن، اما، درهمان حال، ازهر روز آفتابی، از هرابر زیبا به وجدآمدن.»
- «باید جهانی را از بن دگرگون کرد؛ اما، هر اشکی که میریزد آنگه که بتوانند آنرا بسترند از دیدگان، رسوایی انگیز است؛ و هر موجود انسانی، که در وقت شتاب خویش، در پی انجام یک کار سترگ و سخت، از سر بی احتیاطی، خرد میسازد به زیر پا، یکی فرد ضعیف بی دفاعی را، یک جنایت مرتکب گشته است .»
- «می دانم که برای هر موجود انسانی، برای هر مخلوق، زندگی خودش تنها دارایی است، دارایی یکتایی که در اختیار دارد و با هر مگس کوچکی که از روی بی توجهی پامال نمایند، هر بار پایان جهان فرا میرسد. این زندگی فردی را، این تنها دارایی را – نباید به تاراج برد. باید با خود اندکی انسانی زندگی کرد. نباید از عشق کناره جست. نباید – همچون کلارا زتکین - به عادت دیوانه وار کار کردن بی وقفه تسلیم گردید.»
- «مرحمت راستین آن نیست که حقیقت را به خاطر مدارا با کسی از وی پنهان دارند، بلکه اینست که، برعکس به او بگویند.»
- (در عکس العمل به مرگ گربه اش می می که از او پنهان کرده بودند.)
- «در شهر بزرگ برلین که دو و نیم میلیون سکنه دارد، حتی یک دوست ندارم. در حال حاضر، این ایده به من چنان لذتی میبخشد که باآرامش ساده دلانهای به آن لبخند میزنم.»
منبع ویرایش
زن شورشی (زندگی و مرگ رزا لوکزامبورگ) نوشته: ماکس گالو ترجمه: مجید شریف